وقتی که تو نیستی
دوست داشتنم به چه کار آید
وقتی که تو نیستی ...
نیستی تا ببینی و بشنوی؛
احساسی را که سرریز می شود گاهی.
احساسی زنده و سیال و جاری ...
که تنها در رویا هایم می توانم با تو تقسیم ش کنم
اما به واقع همیشه فروخورده و سرکوب شده مانده
و چشم که می گشایم،
باز هم نیستی در کنارم
نیستی تا حقیقتا احساسم را به پایت ریزم
و در کنارت آرام و قرار گیرم!